یه شب پر از سورپراز ( تولد خودم )
نامی جونم 23 ماهه میشود
سلام پسرکم عزیز دلم خیلی خیلی خوشمزه صحبت میکنی مامانی!!واااااااااااااااااااااااای دوست دارم قورتت بدم !!! مهربون و باهوش و اجتماعی هستی و خلاصه یه پسر عشقولکی به تمام معناااااااااااااااااااا برای اولین بار رفتیم ارایشگاه تخصصی کودک لبخند. محیط خوبی داشت .کادر خوش اخلاق و باحوصله اب بودند. هرچند نامی جونمم خیلی خوب بود و سی دی بارنی رو هم باخودش برد و وقتی عمو ارایشگر داشت موهاشو کوتاه میکرد براش توضیح میداد بارنی کلاه بازی پله و.... خلاصه کلی طرفدار پیدا کردی و جایزه گرفتی! قررربونت برم ممممن! و حساابی هم این ماه مریض بودی . اول ویروس بدجنسی که اسهال و استفراغ و... خلاصه داغونت کرد. بعدشم سرماخوردگی .الهی بمیرممم...
نویسنده :
نهال
19:52
نامی جونم 22 ماهه میشود
سلام پسر زمستونی من این روزهااا حسابی دنبال پیدا کردن کلاس مناسب سنت بودم.میخواستم بیشتر با بازی باشه و با بچه های همسن خودت ارتباط داشته باشیو به دلایل خودم دوست ندارم فعلا مهد بزارمت خلاصه بعد از کلی تحقیق و ... رفتیم و محیط کلوپ توت فرنگی رو دیدیم . نامی طلا که سریع با همه دوست شد و رفت توی اتاق بازی!!!!از محیط و برخوردشون خوشم اومد و پسررررررررررم به طور رسمی از اول دی به مدرسه رفت! کلاس هاش 2 روز در هفته 1شنبه ( بازی با رنگ- شناخت اعضای بدن - قصه گویی) و 3شنبه (ماسه بازی - شناخت اعضای خانواده - شخصیت پردازی) از ساعت 4 تا 7 اتوی کلاس 3 تا پسر و 1 دختر هستید و نامی خان از همه شیطون ترررررر تشریف دارن!!! امروزمم برف بارید. هورررررررررررر...
نویسنده :
نهال
0:54
نامی جونم در 20و 21 ماهگی
سفرنامه مشهد نامی خان
نامی جونم 19 ماهه میشود
سلام پسر بامزه من این روزااااا حسابی شیرین زبونی میکنی و همه رو حسابی عاشق خودت کردی !!!! این مدت کلی بهمون خوش گذشت اون اینکه مامان بزرگ (مامان بابا رضا) چند روزی اومد خونه مون و نامی جونم کلی با مامان بزرگش بازی میکرد و میرفت تو بغلشون میخوابید و اسباب بازیهاشو میاورد و نشون میداد و خلاصه شبها به زوررررررر میخوابید و میخواست تا آخرین لحظه که انرژی داره بازی کنه. با مامان بزرگ و عمه همه و عمه فریده یه روز رفتیم شاهچراغ. اقا نامی هم که دید همه خانم ها چادر پوشیدند و نماز میخونند به زور چادر از سرم در میاورد و سر خودش میکرد و شروع میکرد به نماز خوندن!!! خلاصه دیگه تو خونه هم همین کارو میکنه و میگه ابباه!!! روز آخر هم با مامان بز...
نویسنده :
نهال
9:18