نامی چهار دست و پا میرود!!!!!!
سلام عشقکم
نامی من 1 آذر 91 بالاخره چهاردست و پا رفتن رو یاد گرفت! قربونت برم ممممممممممممن . دیگه حسابی شیطون شدی و همش تو خونه چهاردست و پا میری ! به لبه میز یا مبل یا میله تختت رو میگیری و میخوای که بایستی خوشگلم. خیلی به من وابسته شدی و مثل بچه کانگرو میچسبی بهم . وقتی ازت دور میشم و نمی بینیم پشت سر هم میگی ماماماماماماما و این زیباترین کلمه ای که تا حالا کسی بهم گفته پسرکم!!!
دیگه از کلمات با مفهوم استفاده میکنی ( ماما / بابا / دده ( بده) / آپپپپپپ / به )
عاشق موبایل و کنترل تلویزیون و دوربین هستی. تا بغل بابارضا میری اولین کاری که میکنی عینکشو از صورتش برمیداری و سریع میخوریش!!!!!!!!!
هنوز دندون خوشملت در نیومده و خوب غذا نمیخوری!!!
تعطیلات تاسوعا و عاشورا رفتیم خونه مامان جون اینا. روز جمعه ش نذری چلو خورشت قیمه درست کردیم که خیلی خوب شد . نذرشون قبول! دیگه شما برای خودت کیف میکردی چهار دست و پا همه جا میرفتی . در کمد ها رو به هم میزدی و تا میتونستی شیطونی میکردی .برای بابا جون کلی میخندیدی.عمه لاله هم یه پلیور خوشگل و کامیون برات هدیه گرفته بود و سوار کامیونت میکرد و خیلی خوشت میومد . عمه فروغ و عمو علی هم همش بغلت میکردند و بازی و بوس و خلاصه کلی خوش به حالت بود. یه سربند هم عمه لاله برات گرفته بود و شب ها که میرفتیم مراسم عزاداری میبستی. وقتی طبل میزدند با تعجب نگاه میکردی و خیلی خوشت میومد!
عاششقققتمممممممممممممممممممممممممممممم