نامی و سوغاتی
سلام فندق کوچولوی خوشمزه من
عزیزم دوست دارم یعنی همه خیلی دوست دارن.امروز صبح خاله آزیتا اومد پیشمون .دیروز هم خاله ندا .عمه لاله هم دیشب زنگ زد .خلاصه همه میگن دلمون واسه نامی جون تنگ میشه و زود زود میان پیشمون.
بابایی هم چند روز رفته بودند آبادان پیش عمو تورج اینا.منم چند تا از عکسهاتو چاپ کردم که بابایی براشون ببرن.زن عمو فریبا زنگ زد و گفت وااااای چه قدر نامی جون نازه .یکی از عکسهاتم گذاشتند توی درخت کریسمسشون. بابایی هم برامون کلی سوغاتی آوردند.برای پسرکم 4تا لباس فوتبال و یه وسیله برای وقتی که ان شالله خواستی راه بری و یه جغجغه صورتی.برای من هم یه بلوز و شلوار ورزشی و برای بابا رضا هم یه ادوکلن .مرسییییییییییییی بابایی مهربون.کلی هم دلشون برای جیگر طلا تنگ شده بود و دیشب با مامانی پیشمون بودند.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی