بدون عنوان
سلام عشقم عزیزکم چند روزیه که سرما خوردم .اونم از چه مدلیییییی .خلاصه داغون بودم برای مین اومدیم خونه مامانی .مامانی و بابایی هم حسابی بهمون رسیدند تا الان که بهتر شدم.بابا رضا هم از سر کار میومد پیشمون و آخر شب میرفت خونه!مامانی هم هر شب کلی با پسر گلی صحبت میکرد و ناز و بوس وجیگری هم برای مامانی هی قر میدادی.فدات شمممممممم.بابا رضا هم کلی دلش برامون تنگ میشد و همش میپرسید که پسری چی کارا کرده!دیشب بابا رضا تشک و بالشت که برای تخت پارک سفارش داده بودیمو گرفت واییییی خیلی ناز شده بود مبارکت عزیزم و با یه جعبه شیرینی آورد برامون.مرسی رضا جونم خیلی خیلی دوست دارم و یه لحظه هم نمیتونم دوریتو تحمل کنم ...
نویسنده :
نهال
12:48